پاییزانه
یک چیزهایی هست در زندگی که توضیح دادنی نیست . تصمیم هایی که می گیری و بعد منصرف می شوی. دوره هایی که می آید و آمهای درونش که از روی طبیعتت به آنها لطف می کنی . خیلی وقتها بدون انکه بخواهم خودم را با خودم مقایسه می کنم بعضی وقتها با دیگران . آذر ماه دارد می آید با رنگهای بی نظیرش و روزی در ابتدای آن که من زاده شدم. دختری که کم کم به هشت سالگی نزدیک می شود و یک هفته ایست هر روز با نقاشی و کارت تولد مادر را بقول خودش سورپریز می کند . وبلاگی که دیگر مال دخترکم است و من در آن مهمانم . مدرسه ای که این هفته درگیر رفتارهای عجیب مادرهایش بوده ام که هنوز فرق رفتار کودک و بزرگسال را نمی دانند. یک چیزهایی هست که ادم را خسته می کن...